زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

 

کم کم غروب ماه خدا دیده میشود

صد حیف از این بساط که برچیده میشود

در این بهار رحمت و غفران و مغفرت

خوشبخت آنکسیت که بخشیده میشود

 

عید فطر مبارک

زود گذشت

زودتر از اونیکه فکرشو بکنی

اینگار همین دیروز بود که از راه رسیده بود و

همراه خودش یک دنیا برکت و نعمت آورده بود .

وقتی دستهاتو بلند میکنی تا قنوت رو بخونی باورت نمیشه

یک ماه گذشت . به همین سرعت .

یک ماه درهای رحمت خدا باز باز بود .

چیکار کردیم توی این یک ماه ؟

مثل فقیرهای سمج چسبیدیم بهش یا نه ؟

تونستیم راهی پیدا کنیم  یا پشت درها موندیم ؟

باورت میشه که نتونسته باشی ازش چیزی بگیری؟

الهم اهل الکبریا و العظمه

 

 

یا حبیب من لا حبیب له

 

 زمزمه های دلتنگی

 

باز آ ، باز آ

هر آنچه هستی باز آ

و من باز آمدم

با کوله باری از گناه

کوله باری سنگین تر از سال قبل .

از معصیت سیر آمدم / بگذر اگر دیر امدم

خدای من ، یک سال گذشت

یک سال فرصت برای زنده بودن

زندگی کردن .

امسال هم با رویی سیاه تر از سال قبل به درگاهت امدم

آمدم تا امشب دوباره اشک ندامت بریزم

آمدم تا بگویم که مهمان نوازتر از تو سراغ ندارم

امدم بگویم که بنده نواز تر از تو نمیشناسم

آمدم بگویم که مهربان تر از تو در عالم ندیدم

آمدم تا قرآن خاک خورده روی تاقچه عادتم را بر سر گذارم ،

و از تو طلب عفو و مغفرت کنم .

کوله بارم را از دوشم بردار .

فرصت بده تا سبک شوم ،

تا دوباره از نو زنده شوم،

تا دوباره از نو ...

امشب اشک هایم را با ناله های زینب روان کرده ام

باشد که به حرمت زخم قرآن ناطق ، از کرده های یک ساله ام بگذری

الهی گر تو برانی به که روی آورم ؟

 

 

 

هر شبی گویم که فردا ترک این سودا کنم

باز چون فردا شود امروز و فردا میکنم

 

سکوت سر شار از ناگفته هاست

 ساده است نوازش سگی ولگرد

شاهد آن بودن که چگونه زیر غلتکی میرود

و گفتن که سگ من نبود

ساده است ستایش گلی

چیدنش

و از یاد بردن که گلدان را اب باید داد

ساده است بهره جویی از انسانی

دوست داشتنش بی احساس عشقی

او را به خود وانهادن و گفتن

که دیگر نمیشناسمش

ساده است لغزش های خود را شناختن

با دیگران زیستن به حساب ایشان

و گفتن که من اینچنینم

 

ساده است که چگونه میزییم

باری

زیستن سخت ساده است

و پیچیده نیز هم .