زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

 

باید از سنگر بی سنگ تو بر میگشتم

از مدار عشق کمرنگ تو بر میگشتم ...

 

 

 

باید از سنگر بی سنگ تو بر میگشتم

از مدار عشق کمرنگ تو بر میگشتم ...

 

 

ای وای در این دار فنا خستگی ما

چیزی نبود جز غم دلبستگی ما

 

صف نان

 

وقتی توی صف شلوغ نان واستادی

تنها به این فکر کن که تو جزوی از خوشبخت ترین آدمهایی

می دونی چرا ؟

چون هم سکه ای برای خریدنش داری

هم  جسمی سالم داری تا توی صف بایستی

هم یک روز تازه ای با خوردن یک صبحانه با

 بوی نان گرم و تازه شروع میکنی

میتونی بابت اینها خدارو شکر کنی ؟

 

 

مرگ

ما در تمام عمر تو را در نمی یابیم

اما تو

ناگهان همه را در می یابی !

(قیصر امین پور )

ابر و دریا

 

ابر بارنده به دریا گفت : من نبارم تو کجا دریایی

 

دردلش خنده کنان دریا گفت : ابر بارنده تو خود از مایی

 

عید فطر مبارک

الهم اهل الکبریا والعظمه

و اهل الجود والجبروت ....

هیچ چیز قشنگ تر از نماز روز عید فطر نیست

وقتی دستهاتو برای قنوت پیش خالقت بلند میکنی ؛

انوقت میفهمی که چه زود گذشت

چه زود یکماه اومد و رفت

حالا توی این ماه چیکار کردیم ؟

چقدر عوض شدیم ؟

چقدر سعی کردیم خوب باشیم ؟

چقدر تغییر کردیم و چقدر دیگه میتونیم طاقت بیاریم که خوب باشیم

نماز عید فطر مثل سرود آخر فیلم میمونه

مثل امضای آخر نامه

مثل نقطه که آخر جمله میزاریم و دوباره سر خط

و درعین حال مثل یه شروع تازه میمونه

خدایا کمکمون کن که سر خط که رسیدیم  خوبتر باشیم

سر خط حرفهای تازه تر ؛ اعمال زیباتر ؛ و حتی دعاهای قشنگ تر داشته باشیم

خدایا ؛ شکرت که یکماه تمام این توفیق رو به ما دادی که

سعی کنیم به خودمون بیایم

توفیق دادی که عبادتت کنیم

توفیق دادی که امسال هم مهمونت باشیم

خدایا شکرت