زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

یادمان باشد اگر ... 

 

یادمان رفت 

چه زود همه چیز یادمان رفت  

 

در این شهر پر آشوب کسی یادمانی از ما برپا نکرد ؟ 

 

کجاست آن همیشه شیرین رویاها ؟ 

 

کدام فرهادی بی تیشه به جنگ کوه رفت ؟