زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

زندگی مشترک

من زندگی  جدیدی را شروع کرده ام 

 

تجربه دو تا یکی شدن 

  

همانی که به ان زندگی مشترک میگویند   

مشترک شدن حس عجیبیست 

درست مثل روزهای آخر هفته میماند  ! 

 

زیبا  

نا مفهوم  

پر رمز و راز  

سخت  

تلخ  

گاهی شیرین 

شاید هم شیرین  

و گاهی تلخ 

خلاصه در این دنیا همه چیز درهم است  

شادی  

نشاط  

سر درگمی 

سختی   


آسایش 

 

اخمها و لبخندهایش هم هم درهم است  

 

ساده بگویم  

اندکی میترسم