زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

شوق نامه

آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی زگناهم بده

ای حرمت مامن درماندگان

دور مران از در و راهم بده ...

بعد سه سال دوری امشب در شوق سفرم

شوق آمدن به بارگاهت

تکیه زدن به در آستانت

و خیره شدن به گنبد طلایت

بعد سه سال با یک دنیا دلتنگی

و با یک دنیا نیاز

به سویت می آیم

دور مران از در و راهم بده ...