زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

 

عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید

کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست

 

تو که خودسوزی هر شب پره را میفهمی

باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست

 

من به خط و خبری از تو قناعت کردم

قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست