زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

هر دم به گوشم میرسد

 آوای زنگ قافله

این قافله تا کربلا ،

دیگر ندارد فاصله

یک زن میان محملی ،

اندر غم و تاب و تب است

این زن صدایش آشناست

ای وای من او زینب است