زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

منقول

بنده من، آن هنگام که تو به نماز می ایستی آنچنان غافلی که گویی صدها خدا داری  

 

و من آنچنان گوش فرا می دهم که گویی همین یک بنده را دارم... 

ــــــــــــــــــــــــ 

دلم برای خواندن تو تنگ شده 

برای از ته دل تورا صدا زدن 

و تو همچنان عاشقانه مرا اجابت کنی 

دلم برای عشق تو تنگ شده 

برای ناز خریدن های تو 

دستم را بگیر و از این جهان برهانم 

من از این زمینیان به ستوه امده ام 

از آنها که ادعا میکنند خلیفه تو هستند روز این کره خاکی 

میدانم من نیز خود یکی از این مدعیان هستم 

مرا از این همه خاک برهان  

تو نیز خوب میدانی که

((خاک استعداد هرچیزی را دارد الا ادم شدن را ))