زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

زود سفر کردی ...

حالا روزها به نفرین هزاران ساله عمر

تن میدهیم

و شب ها

زیر فانوس بی فروغ خانه

در انتظار معجزه های کوچک می نشینیم

و اوقات فراغت خود را

وقف گریه های بی حاصل میکنیم

در اینجا سالهاست

که دیگر واژه ها سخن نمیگویند

بانو

گریه تقدیر ما نبود

تو زود سفر کردی ...

( نقل از کتاب شیطان نامه های عاشقانه را دزدیده است )