روزگار ، باز داری چوب لای چرخم میذاری
روزگار باز داری سر به سر اوقات تلخم میذاری
روزگار این دفعه وا نمیدم
یا باید حق و حسابم رو بدی
یا به این مفتی بهت راه نمیدم
میدونی که ایندفعه بدجوری دلتنگ و
دارم خودم و به زور و ضرب آبرو میکشم
با دنگ و فنگم ، لی و لی و با آب و رنگم ،
هی و هی و بایر قشنگم کی و کی
که وابده که واندم
ایندفعه رو تو راه بده که راه ندم
همتی کن
همتی کن به موی مرتضی علی
که ایندفعه زائو به وقت زا نره
جشنی بپا کنیم و باز
گوسفند قربونی ما به مجلس عزا نره
ای روزگار
عبدو و عبید و چاکرم
الهی قربونت برم
(فردمنش)