زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

گله ای نیست

 

در این دریای طوفانی

در این امواج سهمگین زندگی

یکه و تنها رهایم کردی

مرا پر پرواز بر گرفتی

و از اوج قله های با هم بودن

به قعر چاه تنهایی پرتابم کردی

این رسم زمانه است ؛ از تو گله ای نیست ...