زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

عجب صبری خدا دارد !

 

 

 

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم ؛

برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان

هزارن لیلی ناز آفرین را کو به کو

آواره و دیوانه میکردم

 

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

به گرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان

سراپای وجود بی وفا معشوق را

پروانه میکردم .

 

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم

به عرش کبریایی ، با همه صبر خدایی

تا که میدیدم عزیز نابجای ، ناز بر یک ناروا گردیده ، خواری میفروشد

گردش این چرخ را

واروونه بی صبرانه میکردم .

 

عجب صبری خداردارد ...