زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

منقول

باز یک در و دیوار و سه تن رو به فرار 

 باز دژخیم و فریادش « ایست »  

که تو از پنجره خانه خود میبینی 

 هیچکس دیگر نیست  

کار دشواری نیست  

شمع را روشن کن  

سایه باید باشد  

تا بگویم هستم  

شمع را روشن کن   

(منقول)