برگهای پائیزی مثل ارزوهای نا تمام میمانند
ارزوهایی که با عبور یک عابر خسته و بیتوجه زیر پاهای ادمی له میشوند
و صدای خش خششان طنین دلنواز عصر های جمعه است
منهم آن برگ افتاده ام مسافر
با قدمی بگذر و تمامم کن .