زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

منقول

 

دیدی عروسک !

کسی مارا بر بوم یادها به تصویر نکشید

ترانه ای از دوری ما دلتنگ نشد

چشمی رو به درگاه اشک به انتظار ما ننشست

ما دیگر در شهر آینه غریبیم

بیا برویم عروسک

من و تو

تا آغاز راه مرثیه هم سفریم .