من نه توان از تو سرودن دارم
نه از تو دم زدن را لایقم
یاس کبود من
امشب در دل علی غوغایی است
و کوچه های مدینه به یاد چادر خاکی تو به اشک نشسته اند
مادرم
برای ما فرزندان دور افتاده از تو امشب بهانه ای است برای متوسل شدن
دستمان را بگیر و مگذار و مخواه که از تو دور بمانیم