زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

 

نازنین آمدو دستی به دل ما زدو رفت

پرده ی خلوت این غمکده بالا زدو رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد

خواب خورشید به چشم شب یلدا زدو رفت