شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد دربام دوست پرواز کنند
هرجا که دری بود به شب بر بندند
الا در دوست را که شب باز کنند
الهی ؛ اگر مرا بجرم من بگیری ، من تو را به کرم تو بگیرم
و کرم تو از جرم من بیش است .
الهی ؛ از هیچ چیز همه چیز توانی و از همه چیز به هیچ چیز نمانی
الهی ؛ بازمانده از صحبت تو از اشک حسرت لذت می یابد ،
پس یابنده تو چه می یابد ؟
الهی ؛ آنچه در دست من است ندانم روزی کیست
و آنچه روزی من است ندانم در دست کیست
بی حکم تو چرخ یک زمانی نبود
بی امر تو خلق را زبانی نبود
گر بگذری از کرده و ناکرده من
من سود کنم تورا زیانی نبود