زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

 

دستهایم یاری ام نمیکند

حتی برای نوشتن

این روزها همه چیز عجیب گنگ شده  است

یا شاید عجیب شفاف است

و من در این گنگ زلال درمانده ام 

تو که بارها و بارها به زمزمه هایم گوش دادی

اینبار تو زمزمه ای کن

با من سخن بگو ...