زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

بیقرارم نکنی

 

بی قرارم نکنی

طاقت عاشقی و عشق ندارم به خدا

من یه بوته گلم که رو به پر پر و خزونم

تو منو خشکیده و خارم نکنی

میدونم که راه تو از من جداست

میدونم که چشم تو خونه خرابم میکنه

ذره ذره قطره قطره میدونم میکشه آبم میکنه

تو بهار و نورسی

تو رو میخواد هرکسی

ولی من رو به زوالم

جون نداره پر و بالم

تو سراپا خواهشی

تشنه نوازشی

شادی و شیرین و ناز

بی قرار و پر نیاز

ولی من مرده غم

گوشه گیر و سر به زیر

دل من خسته عشق

از محبت سیر سیر