زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

زندگی

 

یک شاخه گل

جعبه ای شیرینی

یک سینی پر از چای

لحظه های پر التهاب

لبخندی از رضایت

دو حلقه زرین

کلام تصدیق  

نگاهی آشنا

شب با هم یکی شدن

انتظار و انتظار

صدای فریاد زن

لبخند مرد از شادی پدر شدن

روزهای تلاش

شبهای دلواپسی از آینده

تیک تاک ساعت

برگه های کنده شده تقویم

دست های پینه بسته مرد

موهای سفید شده زن

دندانهای عاریه

نیمکت آبی پارک

نخ بادبادک

عصای چوبی

برگ ریزان پاییز

همهمه کودکان بازیگوش

لبخندی برای آخرین بار

چشمهایی بسته

قاب عکسی بر دیوار