زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

بنده - خدا نمیشود

 

بیا ببین که مرگ هم ، حریف ما نمیشود

ببین که قامت من از حادثه تا نمیشود

تو نیستی خدای من ، من و تو هر دو بنده ایم

فریب سروری مخور، بنده ، خدا نمیشود

هزار تیر حادثه ، کمین گرفته در کمان

ولی اگر نخواهد او ، یکی رها نمیشود

وعده خوش بختی من ، به خواب مانده تا ابد

گناه زنده بودنم که بی جزا نمیشود

( اردلان سر افراز )