زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
زمزمه های دلتنگی

زمزمه های دلتنگی

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...

 

میگن کلاغ قارقاری

تورو چه به باغ درباری

سکه نداری دون میخوای

عاشق مهربون میخوای

خوش بود دلم دوستم داری

میگن که تو حق نداری

یه دلخوشی داشتیم اونم ، از من گرفتن اجباری

پیغوم رسید که اون ورا ، جا نیست واسه کوچیکترها

آهای کلاغ دیوونه ، اونجا جای بزرگونه

خوش بود دلم یک کسی هست

یه عمر میشه به پاش نشست

به پاش نشست و مرد براش

قار قاری کرد تو سر سراش

به هر دری زدن که تا ، با هم نباشیم ما دوتا

میگن باید فرار کنم

دلمو آخه چیکار کنم

پیغوم رسید که این ورا ؛ جا نیست واسه کوچیکترها

برو این ورا پیدات نشه

کسی عاشق صدات نشه

آهای کلاغ دیوونه

اونجا جای بزرگونه